۲۴ نتیجه برای حسینی
مهدی جلالی ، کاظم پریور ، محمد رضا نیکروش، محمد رضا حسینی روش،
دوره ۷، شماره ۱ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-بهار ۱۳۷۹ )
چکیده
استامینوفن که با نام علمی (پاراستامول) نیز شناخته می شود، امروزه به عنوان دارویی کم خطر، ضد التهاب و ضد درد در سطح وسیعی مورد استفاده قرار می گیرد. مطالعات به عمل آمده نشان می دهد که این دارو که به شکل قرص و قطره و به صورت خوراکی مصرف می شود، پس از جذب از طریق دستگاه گوارش و متابولیزه شدن در کبد می تواند به واسطه های پایدار سمی بالقوه ای تبدبل گردد. از سوی دیگر استامینوفن و متابولیت های آن می تواند به راحتی از سد جفتی بگذرند و به جنین منتقل شوند و در دوره های حساس اندام زایی به ناهنجاریهای متفاوت جنینی منجر گردند.
این تحقیق که بر روی موش سوری (White mice) صورت گرفته است، مشخص نمود که با تجویز حداقل دوز مؤثر درمانی نسبت به انسان (mg/kg ۵/۴۸)، در روزهای حساس اندام زایی جنینی (روزهای ۷ تا ۱۱ حاملگی موش)، می تواند سبب ناهنجاریهای متعددی در جنین گردد که از جمله می توان به کاهش محسوس وزن جنین ها و کاهش سری ـ دمی Crown to Rump (CR) جنین های تجربی نسبت به کنترل ، اگزانسفالی، باز ماندن جدار توراکس و جدار شکم، میکروملیا، اسپینابیفیدا و جذب اشاره نمود. با افزایش دوز مصرفی دارو به میزان (mg/kg ۹۷)، علاوه بر اینکه شواهدی از ناهنجاریهای اولیه مشاهده گردید، نتایج این مرحله از تحقیق نشان داد که به موزات این افزایش بر دامنه و شدت ناهنجاریها نیز افزوده می شود.
سید احمد علوی، سعید حسینی،
دوره ۷، شماره ۲ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-تابستان ۱۳۷۹ )
چکیده
در این مطالعه تعداد ۶۶۳۲ پرونده آندوسکوپی دستگاه فوقانی گوارش که توسط نگارنده بمدت ۹ سال طی سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ در بیمارستان شهید مباشر کاشانی همدان انجام شده بمنظور تعیین علل انسداد راه خروجی معده مورد بررسی قرار گرفته است.
اکثر بیماران مراجعین سرپائی با علائم بالینی مختلف بودند. تعداد اندکی از آنها هم بیماران بستری در بخشهای جراحی و داخلی بیمارستان بودند که بدلایل متفاوت در بخش های مربوطه بستری شده بودند. اکثر آنها ۲۲۷۸ نفر (۳۵%) با تشخیص گاستریت مشخص گردیدند. ۱۱۶۵ نفر (۶/۱۷%) نرمال، ۹۱۱ نفر (۱۳%) گاسترودئونیت، ۶۷۱ نفر (۵/۱۰%) گاستریت ناشی از ریفلاکس صفراوی، ۶۴۶ نفر (۵/۹%) اولسر فعال دوازدهه و بقیه آمار مختلف دئودنیت، اولسر مزمن دئودنوم، اولسر معده، کانسر معده و انسداد راه خروجی معده را نشان دادند. انسداد راه خروجی معده کمترین تعداد یعنی ۹۸ نفر(۴/۱%) موارد را تشکیل داده است. معیار انسداد راه خروجی معده انسداد کانال پیلوریک بوده، بطوریکه گاستروسکوپ قادر به عبور از آن و ورود به اثنی عشر نباشد. در این مطالعه شغل، جنسیت، سن، محل زندگی، علائم بالینی شامل درد اپی گاستر، سنگینی سر دل، هماتمز، تهوع و استفراغ مورد بررسی قرار گرفته و در مواردی با مطالعات مشابه خارجی مورد مقایسه قرار گرفته اند.
محمد وزیری، علیرضا خلج، فیروزه حسینی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-بهار ۱۳۸۰ )
چکیده
VATER association یک همراهی مادرزادی می باشد که شامل مجموعه ای از imperforate-anus
fistula esophageal atresia – TE – اشکالات ستون مهره ها – اشکالات کلیوی – Radius Hypoplasia
می باشد. در ۲ دهه اخیر همراهی بسیاری از آنومالی های دیگر با این سندرم گزارش شده است و مطالعات زیادی در مورد تشخیص زودرس ، درمان و پیش آگهی این بیماری صورت پذیرفته است.
در این مطالعه یک نوزاد دختر متولد شده با VATER association در سال ۱۳۷۷ در بیمارستان فاطمیه همدان و درمان موفقیت آمیز جراحی آن گزارش می گردد.
محمد بربرستانی، سید محمد حسینی پناه، علیرضا فاصل، مهران حبیبی رضایی، مصطفی حسینی، محمد اکبری، فرید ابوالحسنی، میرعباس میرعبدالوهابی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-پائيز ۱۳۸۲ )
چکیده
از آنجائیکه تمام سلولها در روی سطوحشان کربوهیدراتها را به اشکال گوناگون گلیکوپروتئینها، گلیکولیپیدها، پلی ساکاریدها حمل مینمایند و از طرفی کربوهیدراتها حاوی پتانسیل فوق العاده ای برای کشف رموز اطلاعات بیولوژیکی بوده و همچنین در ماتریکس خارج سلولی هم موجود میباشند لذا این پژوهش با هدف شناسائی قندهای انتهایی منطقه شفاف در طی روند تکاملی فولیکولها انجام گردید ناحیه ای که بعنوان ماتریکس خارج سلولی ، حاصل همکاری مشترک اووسیت و سلولهای فولیکولی در حین تکامل فولیکول تشکیل میگردد.
تعداد شصت راس موش بالغ که دارای علائمی از سیکل تخمدانی بودند انتخاب شدندو تخمدانهای آنها خارج گردید. بعد از طی مراحل پاساژ در بلوکهای پارافینی قرار داده شدند و از آنها برشهایی با ضخامت سه میکرون تهیه گردید و سپس مقاطع با روش هیستوشیمی لکتینی رنگ آمیزی شدند. دراین مطالعه از پنج نوع لکتین BSA۱ ، PNA ،WGA ،DBA ،Con A استفاده گردید.
واکنشها نسبت به لکتین BSA۱ در طی چرخه تخمدانی منفی بود ولی نسبت به لکتینCon A کمی دیده شد که بیانگر درگیری بسیار کم گلوکز، مانوز و گالاکتوز میباشد و با توجه به واکنش نسبت به لکتینهای DBA،WGA،PNA حضور بقایای ان-استیل گالاکتوز آمین و ان-استیل گلوکز آمین و اسید سیالیک در طی روند تکوینی فولیکولها مورد بررسی قرار میگیرد.
اهمیت حضور بقایای ان-استیله گالاکتوز و گلوکز شایان توجه است که در این مطالعه توسط دو لکتین اختصاصی آنها به اثبات رسید.
آرش دهقان، سیدمحمد حسینی پناه،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-پائيز ۱۳۸۴ )
چکیده
مقدمه : شایعترین بدخیمی کیسه صفرا نئوپلاسمهای برخواسته از پوشش اپی تلیال کیسه صفرا می باشد ولی آسکوآموس سل کارسینوما بسیار نادر است.
معرفی بیمار : بدنبال کله سیستکتومی زن ۶۰ ساله ای که در سونوگرافی هیدروپس کیسه صفرا مطرح شده بود. در نمای ماکروسکوپی کیسه صفرا نمای آتروفیک و قهوه ای رنگی داشت که در فضای داخلی آن ضایعه تومورال پایه داری با رنگ کرم و با قوام الاستیک به ابعاد ۲×۱×۰,۵ سانتیمتر جلب نظر می نمود. در بررسی میکروسکوپی آن یک نمونه خالص و تمایز یافته اسکوآموس سل کارسینوما تشخیص داده شد.
نتیجه نهائی : این مورد اولین گزارش اسکوآموس سل کارسینومای کیسه صفرا از استان همدان بوده که میزان فراوانی آن ۸/۲% از کل بدخیمی های کیسه صفرا در ایران می باشد. این مورد می تواند در هیستوژنز اسکوآموس سل کارسینومای کیسه صفرا مورد استفاده قرار گیرد.
مسعود دهدشتیان، کمال الدین اسحاق حسینی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-پائيز ۱۳۸۵ )
چکیده
مقدمه و هدف : زردی شایع ترین یافته کلینیکی در دوره نوزادی است. هیپربیلی روبینمی غیر مستقیم طول کشیده ، بعد از ۱۰ روز ، در ۲۰ تا ۳۰ درصد تمامی شیرخواران شیرمادر خوار دیده می شود. در بعضی از آنها زردی ممکن است تا ۳ ماه طول بکشد. هدف از این مطالعه تعیین شیوع عفونت ادراری در شیرخواران بدون علامت ، با زردی طول کشیده ، با سن بیشتر از ۱۰ روز و کمتر از ۶۰ روز می باشد.
روش کار : در یک مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی آینده نگر ۱۶۳ شیرخوار با زردی طول کشیده از نظر عفونت ادراری ارزیابی شدند. ابتدا نمونه های ادرار با کیسه جمع آوری شد تمامی شیرخواران با کشت ادرار مساوی یا بیشتر از ۱۰۴ کولونی با کشت مجدد ادرار به روش سوپراپوبیک ارزیابی شدند.
نتایج : از ۱۶۳ مورد فقط یک مورد (۰,۶% ) عفونت ادراری داشت.
نتیجه نهایی : با توجه به شیوع ۰,۱ تا ۱ درصد عفونت ادراری در شیرخواران بدون علامت،بر اساس این مطالعه به نظر می رسد عفونت ادراری به عنوان یک علت زردی غیر مستقیم طول کشیده در شیرخواران بدون علامت از شیوع ناچیزی برخوردار است.
شهره فرشاد، عزیز ژاپونی، عبدالوهاب البرزی، کامران باقری لنکرانی، سیدعلیرضا تقوی، مرضیه حسینی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-بهار ۱۳۸۸ )
چکیده
مقدمه و هدف: هلیکو باکتر پیلوری (H. pylori) یک پاتوژن انسانی میباشد که روی مخاط گوارشی تاثیر گذاشته و سبب یک پروسه التهابی منجر به بیماریهای مختلف معده می شود. عوامل ایجاد کننده پیامدهای مختلف این عفونت کاملاً مشخص نیستند. هدف از این مطالعه، بررسی پروتئینهای ایمونوژن در سوشهای H. pylori می باشد که از بیماران مبتلا به بیماریهای مختلف گوارشی جدا شده اند.
روش کار: در این مطالعه توصیفی ـ مقطعی پروتئین های تام ۱۴۴ سوش H. pylori جدا شده از سه گروه بیمار (دارای زخم معده ۳۷ نفر، فاقد زخم ۷۷ نفر و مبتلا به سرطان معده ۳۰ نفر) بوسیله روش سدیم دودسیل سولفات- پلی اکریل آمید ژل الکتروفورزیس یک بعدی (۱D-SDS-PAGE) جدا شده و سپس با سرم میزبانهای مربوطه بلات شدند.
نتایج: دراین روش اعضای هر گروه بر حسب شباهت در الگوهای پروتئینی ارتباط بالایی را نشان دادند و بنابراین در یک گروه قرار گرفتند. الگوی ایمونوبلاتها با الگوی ژلهای رنگ آمیزی شده با روش کوما سی بریلیانت بلو متفاوت بودند. برخی از باندهای پروتئینی جدا شده در SDS-PAGE بوسیله روش بلاتینگ تشخیص داده نشدند. تنها باندهای ۱۰۶ و ۴۵ کیلو دالتونی (KD) سوشهای هلیکوباکتر پیلوری جدا شده از بیماران با سرطان معده بطورمعنی دار واختصاصی با سرمهای بیماران مربوطه شان شناخته شدند (P<۰,۰۵ ) و باند ۱۳KD به صورت اختصاصی با سرمهای بیماران فاقد زخم شناسایی شدند (P<۰.۰۵). بجز این باندها، در الگوی بلاتینگ سرمهای تمام بیماران اختلاف معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه نهائی: این مطالعه با استفاده از روش بلاتینگ یک بعدی ، توانست ۲ باند پروتئینی آنتی ژنی ۱۰۶ و ۴۵ کیلو دالتونی برای سوشهای هلیکوباکتر پیلوری جدا شده از بیماران سرطانی و یک باند ۱۳KD برای سوشهایی که از بیماران فاقد زخمی جدا شده بودند را که بطور اختصاصی با سرم میزبانان مربوطه شان واکنش نشان دادند شناسایی کند.
مریم بهرامی شریف، مریم السادات حسینی،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده
مقدمه و هدف: سقط خودبخودی شایعترین عارضه حاملگی است. علت سقط حتی در بررسی های دقیق در نیمی از موارد غیر قابل توجیه باقی می ماند. عوامل ایمونولوژیک از جمله آنتی بادیهای آنتی تیروئید بعنوان یکی از علل سقط مطرح شده است. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر مقادیرآنتی بادیهای آنتی تیروئید (Anti TPO-Ab و Anti TG-Ab) روی نتیجه حاملگی فعلی از نظر سقط یا ادامه یافتن حاملگی میباشد.
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی می باشد که در آن ۸۰ زن حامله با سن بین ۴۰-۲۰ سال و سن حاملگی زیر ۲۰ هفته بررسی شدند ، در ۴۰ نفر قبل از هفته ۲۰ حاملگی سقط خودبخودی بوقوع پیوست و در ۴۰ نفر دیگر حاملگی شان بعد از هفته ۲۰ ادامه پیدا کرد و منجر به زایمان شد. در صورتیکه زنان علت مشخصی برای سقط داشتند وارد مطالعه نمی شدند. از هر زن حامله پس از کسب رضایت ۵CC خون جهت اندازه گیری آنتی بادیهای آنتی تیروئید(Anti Tpo-Ab و Anti TG-Ab) و ۵CC خون جهت اندازه گیری TFT و FBS گرفته شد ، در صورتی که TFT و FBS نرمال بود ، بررسی بر روی نمونه خون جهت آنتی بادی آنتی تیروئید انجام شده و اطلاعات در فرم اطلاعاتی ثبت می شد. مقادیر بالای ۷۵ u/ml جهت Anti Tpo-Ab و بالای ۱۰۰ u/ml جهت Anti TG-Ab غیر طبیعی تلقی شد. یافته های حاصل از این مطالعه در برنامه EXCEL وارد و دسته بندی شده و داده ها با آزمون های t-test و Χ۲ و برنامه نرم افزاری spss تجزیه و تحلیل شد .
نتایج: از ۸۰ زن مورد بررسی ۸ نفر تست آنتی بادی آنتی تیروئید غیر طبیعی داشتند که در ۶ نفر مقادیر Anti TG-Ab غیر طبیعی بود و در ۳ نفر مقادیر Anti Tpo-Ab و در ۱ نفرهم مقادیر Anti Tpo-Ab و هم مقادیر Anti TG-Ab غیر طبیعی بود. از ۸ نفر بیماران با آنتی بادی آنتی تیروئید غیر طبیعی ۷ نفر در گروهی بودند که به سقط منجر شدند و یک نفر در گروهی بود که به زایمان ختم شد. اختلاف مقادیر آنتی تیروگلبولین آنتی بادی و تیروپراکسیداز آنتی بادی بین ۲ گروه معنی دار بود P. value Anti Tpo=۰,۰۰۸) ،(P. value Anti TG=۰.۰۲۵)).
نتیجه نهائی: نتایج بیانگرآن است که اختلاف آنتی بادیهای آنتی تیروئید (Anti Tpo-Ab و Anti TG-Ab) بین دو گروه معنی دار بوده ومقادیر غیر طبیعی این آنتی بادیها در گروهی بود که حاملگی اخیرشان به سقط منجر شده بود ولی ربطی به سابقه قبلی سقط نداشت.
رضا میرنژاد، نور امیرمظفری، بهرام کاظمی، میرشمس الدین حسینی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-بهار ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه و هدف: علیرغم روش های وسیعی که تاکنون از متدهای آنالیتیکی برای تمایز مایکوپلاسما استفاده شده است، تشخیص مایکوپلاسماها درحد گونه هنوز با مشکل روبرو می باشد. عموماً قدرت تمایز پائین روشهای سرولوژی به دلیل تغییرات سریع در اندازه و فاز آنتی ژنهای ایمنی غالب موجود در سطح سلولی مایکوپلاسماها، آن را به عنوان یک روش تایپینگ مایکوپلاسماها محدود کرده است. در مقابل روش های مولکولی این مشکلات را ندارند و می توانند برای تایپینگ مایکوپلاسماها مورد استفاده قرار بگیرند. هدف از این مطالعه، تعیین ژنوتیپ مولکولی گونه های اوره آپلاسما با تکنیک ۱۶S-۲۳S rRNA PCR- RFLP در زنان مبتلا به عفونت های ژنیتال بود.
روش کار: دراین مطالعه توصیفی ـ مقطعی ۲۱۰ فرد بیمار مراجعه کننده به درمانگاه زنان و زایمان بیمارستان دانشگاهی حضرت رسول اکرم (ص) تهران در طی سالهای ۸۸-۱۳۸۷ انتخاب و از هر بیمار نمونه گیری انجام و به آزمایشگاه ارسال شد. برای انجام PCR- RFLP با استفاده از پرایمر اختصاصی جنس اوره آپلاسما برای تکثیر نواحی ۵۵۹bp ژن۱۶S-۲۳S rRNA استفاده گردید. بعد از انجام PCR و سکانس کردن، نمونه های مثبت تحت اثر آنزیم های محدودالاثر مختلفی قرار گرفتند.
نتایج: از ۲۱۰ نمونه با PCR، ۹۳ مورد (۴۴,۳%) و با کشت ۶۹ نمونه (۳۲.۹%) گونه اوره آپلاسما ایزوله گشت. در مطالعه حاضر تنها بیووار ۱ (اوره آپلاسما پاروم) از نمونه های کلینیکی جدا شدند و این نتایج با استفاده از برش آنزیمی TaqI (آنزیم اختصاصی گونه های اوره آپلاسما) تائید گردید. هم چنین آنالیز نتایج PCR-RFLP و سکانس کردن نمونه های اوره آپلاسما نشان داد که همگی از سروار ۳ اوره آپلاسما پاروم بودند.
نتیجه نهایی: بطورکلی می توان گفت که اوره آپلاسما پاروم از نمونه ای ژنیتال ایزوله می گردد و چون در الگوهای آنزیمی ایزوله های اوره آپلاسما تفاوتی مشاهده نشده لذا در بین آنها هتروژنیستی ژنتیکی وجود ندارد و عفونتها در افراد مختلف می تواند ناشی از انتشار یک سویه تکی یعنی بیووار ۱ باشد. هم چنین این مطالعه نشان داد که تکنیک PCR-RFLP یک روش سریع، قابل اجرا و اختصاصی برای جداسازی، شناسائی و تایپینگ ایزوله های اوره آپلاسما می باشد.
رضا میرنژاد، نور امیرمظفری، بهرام کاظمی، میرشمس الدین حسینی،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-بهار ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه و هدف: علیرغم روشهای وسیعی که تاکنون از متدهای آنالیتیکی برای تمایز مایکوپلاسما استفاده شده است، تشخیص مایکوپلاسماها درحد گونه هنوز با مشکل روبرو می باشد. عموماً قدرت تمایز پائین روشهای سرولوژی به دلیل تغییرات سریع در اندازه و فاز آنتی ژنهای ایمنی غالب موجود در سطح سلولی مایکوپلاسماها، آن را به عنوان یک روش تایپینگ مایکوپلاسماها محدود کرده است. در مقابل روشهای مولکولی این مشکلات را ندارند و می توانند برای تایپینگ مایکوپلاسماها مورد استفاده قرار بگیرند. هدف از این مطالعه، تعیین ژنوتیپ مولکولی گونه های اوره آپلاسما با تکنیک ۱۶S-۲۳S rRNA PCR- RFLP در زنان مبتلا به عفونت های ژنیتال بود.
روش کار: دراین مطالعه توصیفی ـ مقطعی ۲۱۰ فرد بیمار مراجعه کننده به درمانگاه زنان و زایمان بیمارستان دانشگاهی حضرت رسول اکرم (ص) تهران در طی سالهای ۸۸-۱۳۸۷ انتخاب و از هر بیمار نمونه گیری انجام و به آزمایشگاه ارسال شد. برای انجام PCR- RFLP با استفاده از پرایمر اختصاصی جنس اوره آپلاسما برای تکثیر نواحی ۵۵۹bp ژن۱۶S-۲۳S rRNA استفاده گردید. بعد از انجام PCR و سکانس کردن، نمونه های مثبت تحت اثر آنزیم های محدودالاثر مختلفی قرار گرفتند.
نتایج: از ۲۱۰ نمونه با PCR، ۹۳ مورد (۳/۴۴%) و با کشت ۶۹ نمونه (۹/۳۲%) گونه اوره آپلاسما ایزوله گشت. در مطالعه حاضر تنها بیووار ۱(اوره آپلاسما پاروم) از نمونه های کلینیکی جدا شدند و این نتایج با استفاده از برش آنزیمی TaqI (آنزیم اختصاصی گونه های اوره آپلاسما) تائید گردید. هم چنین آنالیز نتایج PCR-RFLP و سکانس کردن نمونه های اوره آپلاسما نشان داد که همگی از سروار ۳ اوره آپلاسما پاروم بودند.
نتیجه نهایی: بطورکلی می توان گفت که اوره آپلاسما پاروم از نمونه ای ژنیتال ایزوله می گردد و چون در الگوهای آنزیمی ایزوله های اوره آپلاسما تفاوتی مشاهده نشده لذا در بین آنها هتروژنیستی ژنتیکی وجود ندارد و عفونتها در افراد مختلف می تواند ناشی از انتشار یک سویه تکی یعنی بیووار ۱ باشد. هم چنین این مطالعه نشان داد که تکنیک PCR-RFLP یک روش سریع، قابل اجرا و اختصاصی برای جداسازی، شناسائی و تایپینگ ایزوله های اوره آپلاسما می باشد.
اصغر وحیدی نیا، راهبه شاکر حسینی، حسین محجوب،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-بهار ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه و هدف: چاقی موجب افزایش استرس اکسیداتیو و پروسه های التهابی در هردو جنس می شود. نشان داده شده است آنتی اکسیدانهای طبیعی موجود در غذا دارای آثار ضد التهاب و ضد اکسیداسیون می باشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی آثار مکملهای آنتی اکسیدانها یا محدودیت دریافت کالری بر مقادیر ۸-Iso-PGF۲a سرمی و ظرفیت کلی آنتی اکسیدان در رتهای تحت رژیمهای پرچرب القاء کننده چاقی بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی ۴۸ رت ویستار نر بطور تصادفی به چهار گروه رژیم پرچرب آزاد (۶۱% کالری از چربی)، رژیم پرچرب محدود (۳۰%)، رژیم پرچرب حاوی مکمل آنتی اکسیدانهای astaxanthin، ویتامین E و Cآزاد، رژیم پرچرب - محدود (۳۰%) حاوی مکمل آنتی اکسیدانها تقسیم و به مدت ۱۲ هفته با رژیم مورد نظر تغذیه شدند. غذای دریافتی حیوانات بصورت روزانه اندازه گیری و هفتگی توزین شدند. میزان سرمی ۸-Isoprostanو ظرفیت کلی آنتی اکسیدان به روش EIA اندازه گیری شد.
نتایج: انرژی دریافتی روزانه حیوانات در گروههای دسترسی آزاد (kcal/rat/day ۵۸,۸ و ۵۸.۶ به ترتیب برای رژیم فاقد آنتی اکسیدانها و حاوی آنتی اکسیدانها) و دسترسی محدود (kcal/rat/day ۴۱.۷ و ۴۱.۶ به ترتیب برای رژیم فاقد آنتی اکسیدانها و حاوی آنتی اکسیدانها) با یکدیگر تفاوت معنی دار نداشتند. مقدار ۸-Iso-PGF۲a در گروه کنترل ۴۴۳.۵±۱۴۱۶.۲ و در گروه کنترل-محدود pg/ml ۱۲۰۹.۴±۴۲۴.۴بود (P>۰.۰۵). این مقدار در دو گروه آنتی اکسیدان یکسان بود. کمترین میزان ظرفیت کلی آنتی اکسیدان درگروه کنترل mM ۰.۳۶±۰.۴ و بالاترین ظرفیت در گروه آنتی اکسیدان mM ۳.۰±۱.۱۳ بود (P<۰.۰۰۱).
نتیجه نهایی: این بررسی نشان داد اعمال محدودیت در دریافت کالری و نیز افزودن مکمل آنتی اکسیدانها به رژیمهای پرچرب القاء کننده چاقی در رتها قادر است ضمن بهبود ظرفیت کلی آنتی اکسیدانی سرم تا حدودی نیز موجب سرکوب افزایش شاخص استرس اکسیداتیو گردد. بطوریکه در این مطالعه شاهد تمایل به کاهش این شاخص در گروههای دریافت کننده مکمل آنتی اکسیدانها و محدودیت در دریافت کالری غذائی بودیم.
سیدابراهیم حسینی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه و هدف: داروی دی سولفیرام برای درمان مسمومیت های ناشی از مصرف الکل مورد استفاده قرار می گیرد. بر اساس نتایج بررسی های مختلف مقادیر بیش از حد این دارو می تواند بر عملکرد غدد درون ریز بدن اثر گذارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر دی سولفیرام بر فعالیت محور هیپوفیز-تیرویید در موش های صحرایی نر بالغ صورت گرفت.
روش کار: در این مطالعه تجربی ۵۰ سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار با وزن تقریبی ۲۰۰ تا ۲۲۰ گرم در گروه های تجربی، شاهد و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه های تجربی داروی دی سولفیرام را با دوزهای ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن به صورت خوراکی به مدت ۱۰ روز، گروه شاهد فقط ۱ میلی لیتر سرم فیزیولوژیک را برای مدت ۱۰ روز به صورت خوراکی دریافت داشتند و گروه کنترل تحت هیچ تیماری قرار نگرفتند. در پایان روز دهم از قلب موش ها خون گیری به عمل آمد و غلظت هورمون های T۳، T۴ و TSH توسط دستگاه گاماکانتر و کیت های تجاری اندازه گیری شد و نتایج با کمک روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه (ANOVA) توسط نرم افزار SPSS-۱۸ مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند.
نتایج: یافته ها نشان داد که داروی دی سولفیرام تأثیر معناداری بر میزان پلاسمایی هورمون T۴ نداشته اما در هر سه دوز مصرفی باعث افزایش هورمون های T۳ و TSH نسبت به گروه کنترل گردیده است.
نتیجه نهایی: داروی دی سولفیرام بر میزان پلاسمایی هورمون T۴ تأثیری نداشته اما باعث افزایش ترشح هورمون های T۳ و TSH گردیده است که احتمالاً از طریق افزایش سروتونین وکاهش سوماتوستاتین و افزایش ورود یون های کلسیم به داخل سلول ها و افزایش فعالیت آنزیم های ۵-دیدونیازها بوده است.
حمید پورجعفری، بهاره پورجعفری، فهمیه طالب زاده، علیرضا زمانی، سیدمحمد حسینی پناه، حسین فضلی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-بهار ۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه و هدف: سلول های بنیادی بوسیله دو ویژگی منحصر بفرد خود مشخص می شوند. یکی از آن ها قدرت تکثیر بالا و دیگری توانایی تمایز به بافت های مختلف است. هر روز در سراسر دنیا از جمله در ایران نتایج کار های جدید منتشر می شود که نشان دهنده رشد فزاینده کار روی موضوع درمان بکمک سلول های بنیادی است. کار با سلول های بنیادی با منشا های گوناگون، از جمله سلول هایی با منشا جنینی و بالغ (مانند مغز استخوان، ریشه دندان، بند ناف و غیره) در حال انجام و پیشرفت است. هدف از انجام این مطالعه روشن نمودن ابقا و پایداری مواد ژنتیکی سلول های بنیادی مزانشیمال انسانی در طی کشت های متوالی در شرایط آزمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی همدان بود.
روش کار: در یک مطالعه تجربی، بند ناف به عنوان یک منبع غنی از سلول های بنیادی انسانی به کار گرفته شد. سلول های بنیادی استخراج شده پس از رشد و تکثیر، تعدادشان زیاد شده و کف ظرف های کشت را در کشت های متوالی پر نمودند. در نتیجه انجام کشت های متوالی موفقیت آمیز، سلول ها پیر شدند و این موضوع که احتمالا موجب آسیب های ژنتیکی می شود بوسیله تکنیک کامت قابل شناسایی است. با استفاده از این تکنیک، کشت های اولیه یا جوان (کشت های شماره ۱ تا ۵)، کشت های با عمر متوسط (کشت های شماره ۸ تا ۱۲) و کشت های پیر (کشت های شماره ۱۵ تا ۱۸) با یکدیگر مقایسه شدند، همچنین کاریوتیپ سه گروه فوق الذکر، به کمک تکنیک های رنگ آمیزی ساده و نواری تهیه و با هم مقایسه گردیدند. اسلاید های میکروسکپی متعددی از هر پاساژ تهیه گردید و سپس ۲۰ سلول به طور اتفاقی از اسلاید های مربوط به هر گروه انتخاب شدند. در همه سلول های انتخاب شده، آسیب های ژنتیکی بررسی شدند و شدت آسیب ها به کمک روش استاندارد از صفر تا چهار شماره گذاری گردیدند. میانگین شماره های داده شده در سه گروه با استفاده از روش غیر پارامتریک کروسکال - والیس مقایسه و مورد بحث قرار گرفتند.
نتایج: میانگین سه گروه جوان، میانی و پیر به ترتیب ۰,۴ ، ۲.۸ و ۳.۶ بود. کاریوتیپ های آماده شده مربوط به کشت های اولیه از نظر ساختمانی و تعداد نرمال و کشت های مسن تر غیر طبیعی بودند. نتایج نشان دادند که پدیده پیری و عواقب آن از جمله آسیب مواد ژنتیکی باید در کار با سلول های بنیادی در کشت های متوالی در نظر گرفته شوند.
نتیجه نهایی: از سلول های بنیادی مزانشیمال گرفته شده از خون بند ناف انسان در شرایط آزمایشگاهی همدان، تنها آن هایی قابل استفاده برای کارهای پژوهشی هستند که مربوط به کشت های جوان (زیر کشت شماره پنج) بودند. توصیه می شود کشت های بالاتر از شماره پنج تنها برای اهداف آموزشی بکار روند و بهتر است کاری مشابه با این طرح در این گونه آزمایشگاه های تحقیقاتی انجام شود.
کتایون خوشابی، محمدمهدی شمسایی، محسن جدیدی، حمیدرضا نیکخواه، شهلا بسته حسینی، غفار ملک خسروی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-تابستان ۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه و هدف: مطالعه حاضر به منظور مقایسه اثر بخشی شیوه های درمانی ریتالین، نروفیدبک، آموزش مدیریت والدین و تعامل سه روش بر علائم کلی در اختلال کمبود توجه بیش فعالی و کیفیت رابطه مادر- فرزندی انجام شده است.
روش کار: این مطالعه حسب هدف و مداخلات، از نوع پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون چهارگروهی بدون گروه کنترل است و جامعه آماری آن، شامل کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی ـ نقص توجه ساکن تهران می باشند. از بین مراجعه کنندگان به کلینیک تخصصی روانپزشکی کودک، چهل کودک مبتلا به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و بر اساس اهداف پژوهش در چهار گروه درمان ترکیبی، درمان ریتالین، درمان نروفیدبک و کودکانی که والدین آنها تحت آموزش مدیریت والدینی بودند قرار گرفتند. قبل و بعد از ارائه درمان توسط مقیاس درجه بندی کانرز و شاخص تنیدگی والدینی ارزیابی شدند و اطلاعات به دست آمده با روش ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: داده ها نشان می دهد که بین گروه های درمانی ترکیبی، ریتالین، آموزش مدیریت والدین، و نروفیدبک در درمان مشکلات سلوک و مشکلات توجه و تمرکز تفاوت معنادار مشاهده میگردد به نحوی که درمان ترکیبی تأثیر درمانی بیشتری داشته است. بین گروه های درمانی ترکیبی، ریتالین، آموزش مدیریت والدین و نروفیدبک در درمان مشکلات تکانش گری، تقویت گری مادران و دلبستگی والدگری تفاوت معنادار مشاهده نگردید.
نتیجه نهایی: با توجه به یافتههای حاصل از مطالعه حاضر در می یابیم که ترکیب درمان ها و سپس ریتالین در اکثر شاخص ها اثربخشی بیشتری دارند.
قاسم براتی، حسن میرزاحسینی، جمشید کریمی، فاطمه ابراهیم زاده، نوشین شباب، مسعود سعیدی جم،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( مجلۀ علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه و هدف: آنتاگونیست رسپتور (IL-۱Ra) IL - ۱ یک سایتوکاین ضد التهابی قوی است که باعث محدود کردن اثرات التهابی مربوط به اینترلوکین-۱ (IL-۱) می شود. بعلت تشابه ساختمانی با IL-۱Ra، IL-۱ به طور رقابتی به رسپتور IL-۱ متصل می شود ولی هیچ سیگنالی را القا نمی کند. بنابراین در درمان افراد مبتلا به بیماری های التهابی نظیر آرتریت روماتوئید بکار می رود. هدف از مطالعه حاضر کلون کردن، بیان و بهینه سازی بیان این پروتئین در E. coli می باشد.
روش کار: دراین مطالعه تجربی قطعه ی ژنی سنتزی مربوط به IL-۱Ra به وسیله PCR تکثیر داده شد. پس از برش دو آنزیمی، این قطعه در وکتور بیانی pET۲۸a کلون گردید. بیان ژن مورد نظر ابتدا در سطح mRNA به روش RT-PCR و سپس در سطح پروتئین به روش SDS-PAGE مورد برسی قرار گرفت و برای تایید پروتئین بیان شده از وسترن بلات استفاده گردید. بهینه سازی بیان نیز در غلظت های مختلف IPTG و مدت زمان های مختلف بعد از القاء صورت گرفت. نتایج: به کمک روش کلنی-PCR و هضم دو آنزیمی، کلون شدن قطعه ی ژنی مورد نظر در وکتور بیانی pET۲۸a مشخص شد. رونویسی از ژن کلون شده و بیان بالای پروتئین نوترکیب به ترتیب به روش RT-PCR و SDS-PAGE مشاهده شد. نتیجه ی حاصل از الکتروفورز پروتئین نیز با روش وسترن بلات تایید گردید. میزان بیان در غلظت های مختلف القاءکننده و مدت زمان پس از القاء بهینه سازی گردید.
نتیجه نهایی: نتایج حاصل از مطالعه نشان دهنده ی بیان بالای این پروتئین در میزبانE.coli به وسیله وکتور بیانی pET۲۸a بود. این مطالعه هم چنین نشان داد رابطه مستقیمی با افزایش بیان و مدت زمان برداشت سلول ها پس از القاء وجود دارد، لذا القاء با غلظت ۱ میلی مولار IPTG به مدت یک شب برای بیان بالای پروتئین پیشنهاد می گردد.
نسرین السادات حسینی رمقانی، حبیب هادیان فرد، سید محمدرضا تقوی، عبدالعزیز افلاک سیر،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان- پاییز ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه و هدف: احتمال ارتباط بین اختلالات اضطرابی مانند اضطراب اجتماعی و عملکرد عصب شناختی، توجه خیلی کمی را دریافت کرده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر اضطراب اجتماعی بر یکی ازعملکردهای اجرایی یعنی کارکرد تغییر کردن، در دو گروه مضطرب اجتماعی و گروه بهنجار، طرح شده است. عملکرد در این کارکرد از دو بعد اثربخشی عملکرد و کارآمدی پردازش مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: طرح مطالعه یک طرح ترکیبی علی مقایسه ای و نیمه آزمایشی بود. بدین منظور در سالتحصیلی ۹۲-۱۳۹۱، ۲۴ نفر بیمار مبتلا به اضطراب اجتماعی و ۲۴ فرد بهنجار به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه اضطراب اجتماعی، مقیاس تلاش ذهنی صرف شده و آزمون دسته بندی کارتهای ویسکانسین بر روی آنان اجرا گردید. نتایج با استفاده از طرح اندازهگیری مکرر مختلط، آزمون مقایسههای جفتی با بن فرنی اصلاح شده، و آزمون تی مستقل، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: بین دو گروه در شرایط عادی و القای اضطراب در کارآمدی پردازش تفاوت معنادار وجود داشت (۰۰۱/۰P<). برای اثربخشی عملکرد در شرایط عادی در دو بعد از آزمون ویسکانسین یعنی تعداد کل طبقه های ایجاد شده و تعداد کل خطا ها تفاوت معنا دار وجود داشت ولی در شرایط القای اضطراب در تمامی ابعاد اثربخشی عملکرد در ویسکانسین بین دو گروه تفاوت معنادار وجود داشت (۰۰۱/۰P<).
نتیجه نهایی: با توجه به نتایج می توان گفت که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی در عملکردهای اجرایی شان نقص هایی را نشان می دهند. این نقص ها می تواند منطبق با مدل های شناختی تبیین کننده این اختلال باشد، مخصوصاً این تبیین که این افراد نمی توانند توجهشان را به سمت محرک های بیرونی در موقعیت اجتماعی، تغییر دهند.
ملک سلیمانی مهرنجانی، مجید مهدیه، صدیقه حسینی ، آتناسادات عظیمی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه و هدف: سدیم آرسنیت از طریق القای استرساکسیداتیو باعث اختلال در تمایز سلولهای بنیادی مزانشیم مغز استخوان رت rMSCs)) به استئوبلاست میگردد. در مطالعه حاضر، هدف بررسی اثر تیمار همزمان سدیم آرسنیت و ویتامین E بر تمایز آزمایشگاهی rMSCs به استئوبلاست بود.
روش کار: در محیط کشت حاوی ۱۵% سرم جنین گاوی، rMSCs کشت داده شد. تیمار با سدیم آرسنیت (۲۰ نانومولار)، تیمار با ویتامین E (۵۰ میکرومولار) انجام شد. بدین ترتیب که در پایان پاساژ سوم سلولها به ۴ گروه: کنترل، تیمار با سدیم آرسنیت، تیمار با ویتامین E و سدیم آرسنیت + ویتامین E تقسیم و برای مدت ۲۱ روز، در محیط استئوژنیک حاوی ۱۰% سرم جنین گاوی کشت داده شدند. توانایی زیستی ، معدنی شدن ماتریکس استخوانی، کلسیم داخل و خارج سلولی، فعالیت آلکالینفسفاتاز، آسیب DNA و تغییرات مورفولوژیکی سلولها بررسی شد. دادهها با روش آماری آنالیز واریانس یکطرفه (Anova) تجزیه و تفاوت میانگینها در سطح P<۰,۰۵ معنیدار درنظر گرفته شد.
نتایج: توانایی زیستی، معدنی شدن ماتریکس استخوانی، رسوب کلسیم، فعالیت آلکالینفسفاتاز و قطر هسته در گروه سدیم آرسنیت کاهش معنیداری یافت (P<۰,۰۵). پارامترهای فوق، در گروه سدیم آرسنیت + ویتامین E ، در حد گروه کنترل بهبود یافت (P<۰,۰۵).
نتیجهنهایی: ویتامین E با کاهش سمیت سدیم آرسنیت ، تمایز استئوژنیک در سلولهای بنیادی مزانشیم مغز استخوان را افزایش می دهد.
سیمین غلامرضایی، نسرین السادات حسینی رمقانی، هادی پناهی، محمد قلیپور،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان-پائیز ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: استفاده مزمن از مواد مخدر با طیف گستردهای از نواقص عصبشناختی همراه است. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف مقایسه یکی از کارکردهای عصبشناختی یعنی کارکرد به روز کردن حافظه فعال، در سه گروه سوءمصرف کنندگان مواد (هروئین و تریاک)، تحت درمان با متادون و بهنجار، صورت گرفت.
روش کار: این مطالعه از نوع مطالعات علی-مقایسهای بود. از مراجعه کنندگان کلینیکهای ترک اعتیاد شهر شیراز در سال ۱۳۹۴، به روش نمونهگیری هدفمند تعداد ۹۰ نفر در سه گروه سوءمصرفکننده مواد (۳۰ نفر)، تحت درمان با متادون (۳۰ نفر) و بهنجار (۳۰ نفر) انتخاب شدند. تمامی آزمودنیها، تکلیف به روز کردن حافظه فعال و مقیاس تلاش ذهنی صرف شده، را تکمیل نمودند. عملکرد در این تکلیف از دو بعد کارآمدی پردازش و اثربخشی عملکرد مورد بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نسخه ۲۳ نرمافزار آماری SPSS، تحلیل واریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی توکی مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین سه گروه در کارکرد به روز کردن حافظه فعال بود. به این صورت که گروه بهنجار اثربخشی عملکرد و کارآمدی پردازش بهتری نسبت به دو گروه دیگر داشت و گروه تحت درمان با متادون نسبت به گروه سوءمصرف کننده اثربخشی عملکرد و کارآمدی پردازش بهتری داشت.
نتیجهگیری: مصرف مواد اعتیادآور بر کارکردهای عصبشناختی افراد اثرات منفی به جای میگذارد. از آنجایی که گروه تحت درمان با متادون نسبت به گروه سوءمصرف کننده مواد، در کارکرد به روز کردن حافظه فعال، عملکردی اثربخشتر داشتند، این یافتهها، جای امیدواری میدهد که اثرات مواد مورد بررسی بر کارکرد به روز کردن میتواند همیشگی نباشد و میتوان به دنبال مداخلههای درمانی مفیدی بود که این نقایص را مورد تأکید قرار دهند.
سید احسان حسینی، اکرم امینی، حسین سلطان مرادی، امیر مرتضی ابراهیمزاده نامور،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( مجله پزشکی بالینی ابن سینا ـ تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: کلبسیلا پنومونیه بهعنوان یکی از باکتریهای پاتوژن فرصتطلب بیمارستانی شناخته میشود. شیوع مقاومت آنتیبیوتیکی، ظهور سویههای مقاوم به چند دارو و فاکتورهای ویرولانس متعدد سهم بهسزایی در ایجاد عفونتهای مختلف دارند. در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی ژنهای magA، fimH و rmpA در بین سویههای کلبسیلا پنومونیه جداشده از بیماران بستری در بیمارستانهای شهرستان بابل انجام شد.
مواد و روشها: طی مطالعه توصیفی- مقطعی حاضر، ۶۵ سویه کلبسیلا پنومونیه جمعآوری گردید. در این پژوهش الگوی مقاومت آنتیبیوتیکی به روش دیسک دیفیوژن انجام شد. پس از استخراج DNA به کمک کیت تجاری، درصد فراوانی ژنهای magA، fimH و rmpA به روش PCR (Polymerase Chain Reaction) مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: از بین سویههای مورد مطالعه، ۴۲ ایزوله از بیمارستان روحانی و ۲۳ مورد از بیمارستان شهید بهشتی جمعآوری گردیدند. در الگوی آنتیبیوگرام بیشترین مقاومت به اریترومایسین (۵/۶۱ درصد) و سفوتاکسیم (۶۰ درصد) اختصاص داشت و کمترین مقاومت به ایمیپنم (۰ درصد) و اوفلوکساسین (۹/۱۶ درصد) تعلق گرفت. علاوهبراین، در روش مولکولی فراوانی ژنهای fimH و rmpA بهترتیب ۱/۸۶ و ۸/۱۰ درصد گزارش گردید. شایان ذکر است که هیچیک از سویهها حامل ژن magA نبودند.
نتیجهگیری: بر مبنای نتایج میتوان گفت که مقاومت آنتیبیوتیکی و سویههای دارای مقاومت چند دارویی در بین سویههای کلبسیلا پنومونیه رو به افزایش است. از سوی دیگر، وجود برخی از فاکتورهای ویرولانس میتواند نقش بهسزایی را در ایجاد سویههای مقاوم ایفا کند.
الهه حجهفروش، الهام فروزنده، حمید میرحسینی، احمد عابدی،
دوره ۲۵، شماره ۳ - ( مجله پزشکی بالینی ابن سینا ـ پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: اختلال نقص توجه- بیشفعالی (Attention Deficit/ Hyperactivity Disorder ADHD:) یکی از اختلالات شایع روانپزشکی است که باعث آسیب تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی میشود. در این ارتباط، پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر آموزش نوروفیدبک و نوروفیدبک به همراه آموزش والدگری بارکلی بر ابعاد توجه و ادراک شنیداری کودکانADHD انجام شد.
مواد و روشها: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (Sham) با سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ۱۰ هفتهای بود. جهت انجام این مطالعه ۴۲ پسر دوره ابتدایی مبتلا به ADHD در سال ۱۳۹۶ به شکل هدفمند به همراه مادرانشان انتخاب شدند و با استفاده از گمارش تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم گردیدند. گروههای نوروفیدبک و ترکیبی هرکدام طی ۳۰ جلسه ۳۰ دقیقهای، هفتهای سه بار تحت آموزش نوروفیدبک و مادران گروه ترکیبی به مدت نه جلسه یک ساعته هفتگی تحت آموزش والدگری بارکلی قرار گرفتند. شایان ذکر است که در گروه کنترل، نوروفیدبک بدون تنظیمات هدفمند و بهصورت دریافت پاداشهای تصادفی اجرا گردید. کلیه کودکان با استفاده از آزمون عملکرد پیوسته دیداری/شنیداری در سه مرحله مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههای بهدستآمده با استفاده از آزمون Repeated Measures ANOVA و توسط نرمافزارSPSS ۲۳ تجزیه و تحلیل گردیدند.
یافتهها: بر مبنای نتایج افزایش معنادار هوشیاری شنیداری (۰۰۵/۰≥P)، کانون توجه شنیداری (۰۰۱/۰≥P)، زمان واکنش شنیداری (۰۱۲/۰≥P)، ادراک شنیداری (۰۰۳/۰≥P) و در نتیجه بهبودی معنادار علائم ADHD در هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پسآزمون و پیگیری مشاهده شد؛ اما تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: آموزش نوروفیدبک و نوروفیدبک به همراه آموزش والدگری بارکلی تأثیر یکسانی بر افزایش ابعاد توجه و ادراک شنیداری کودکان ADHDدارند.